سهههههلااااام
داداشم. تازه به دنیا اومده بود 5 سال و. نیم داشتم...
زن عمو : مهدی و بردین ختنه کنین؟
مامان : آره محمد هم کوچیک بود تو همون یه ماهگی بردم بریدگی زخم. اذیت نشن✂️
کلمه جدیدی بود ختنه... 😈
سر سفره ناهار بودیم که من طبق معمول با کلمه جدید بازیم گرفت 🤦🏻♀️
عمو تو رو هم. کوچیک بودی ختنه کردن لبو شدن عمو رو به وضوح دیدم اره مهسا جان غذاتو بخور..
عمو بهرام تورو هم ختنه کردن...
داماد تازه وارد خونمون بود بنده خدا خواست بحث و جمع کنه گفت.. آره عمو همه رو ختنه کردن😊
مامان و زن عمو هم. ختنه کردن کجا و بریدن که زخم بشه در حالی که داشتم شلوار مبارک میدادم پایین که ببینم برا منم بریدن یا نه یهو دست های مبارک کارگاه گجت رسید به دادم که بیشتر آبرو ریزی نکنم🙄
دختر عموم جان دستای منو گرفتن و به حیاط منتقلم کردن 😂 😂
پ ن : کلمه های نا آشنا جلو بچه نگین بابا 😂🤦🏻♀️ یهو میبینین مث من آبرو بر از آب در میاد 👅😁
...